از ديروز مي دونستم که تولد حافظ امروزه.امروز به همه گفتم و من و بازيگر ـنوازنده قرار گذاشتيم با بقيه تا شب به روش نياريم.تا همه چي رو براي جشن آماده کنيم.کادو هامون رو حاضر کرديم ومنتظر اومدن حافظ از تمرين شديم.ولي براش يه نقشه کثيف هم کشيديم.فکر کنم استارت شو بازيگرـنوازنده زد.ما ها هم خبيث واز خدا خواسته به اون نقشه عمل کرديم.قرار شد هممون خودمونو ناراحت و عصباني نشون بديم و همش به هم گير بديم وبد دعوا کنيم.من و بازيگرـنوازنده و بقيه هم جوراي ديگه.همه هي به هم بپريم.بازيگرـنوازنده که نقش يه سردبير عقده اي رو خوب بازي کرد .منم گير مي دادم به همه چي.محمد رضا با عباس دعوا مي کرد.مهدي داد ميزد توپ!روزبه به حافظ غر مي زد غلط ترجمه کردي.حافظ هم که يه آدم ملايم صلح طلب؛هاج وواج مونده بودکه اينا جني شدن ؟من همش چند ساعت نبودم چي شده؟ماها همه کادو هاش رو ريخته بوديم ته يه پلاستيک گنده.روش هم يه عالمه کاغذ ريختيم و در اوج بد اخلاقي بازيگرـنوازنده بهش داد تا مرتبش کنه.اون بي چاره هم جرات نکرد که بگه اصلا اين کاغذ ها چي ان؟کلي طول کشيد تا به آخرش برسه وکادو ها رو ببينه و بگه اينا چي يه که من از پشت بغلش کردم و گفتم تولدت مبارک.کلي داد زد و همش مي گفت مرسي احمق ها مرسي بي شعور هاي کثافت. لعنتي ها همتون بازيگر هاي خوبي هستيد.يعني واقعا هيچ مشکلي نبود؟بعدش هم من کيک وآوردم وشمع ها شو روشن کردم.ولي ديگه بايد برمي گشتم خونه تازه کلي هم از وقت استانداردم گذشته بود. کيک هم نخوردم.بازيگرـنوازنده منو با آژانس فرستاد خونه.
شب با حالي بود.آدم هاي عجيبي شديم.در اوج بدي خوبيم ودر اوج خوبي بد.
راستي کار ما درست بود؟