سرنوشت آدما خيلي جالبه.اين روزا من خيلي به سرنوشت فكر مي كنم و چه اتفاق هايي كه نمي افته!
اين موضوعي كه مي خوام درباره اش بنويسم مربوط مي شه به هشت يا نه ماه قبل.دقيقا روز بعد از اعتراف شهلا جاهد به قتل.يعني اون روز روزنامه ها پر بود از اين خبرا.اون روز از بد يا خوش حادثه من رو خواهران و برادران نيروهاي انتظامي گرفتن وبردن وزرا.البته چگونگي و اتفاقات رو بعدا كامل مي نويسم ولي الان فقط مي خوام به اين موضوع بپردازم.وقتي ما پنج نفر رو بردن بند زنان و بماند كه چقدر دردناك بود و من براشون گريه كردم و درد خودم يادم رفت،ديديم كه يه نفر داره اون جا واسه خودش همين جوري مي گرده.منو خيلي ياد رويا نونهالي تو فيلم زندان زنان مي نداخت البته خيلي جذاب تر از رويا نو نهالي بود.ماها هم زندان نديده،داشتيم از تعجب شاخ در مي ياورديم كه اين چرا تو بند نيست.اون زنيكه اي كه ما رو گرفته بود باهامون اومد تو بند و تا اون خانم و ديد گفت:برگشتي؟اون خانمه هم گفت آره.منو ديشب ديدي تو تلويزيون؟اونم گفت آره.بعد اونم شروع كرد به توضيح دادن كه ديشب از درشهر كه اومدن گزارش بگيرن من موهام بيرون بود و اوني كه فيلم برداري مي كرد گفت موهاتو بذار تو،گفتم ول كن.همين جوري بگير.بعد اون زنه زندان بان پرسيد كه زدنت؟اونم كشاله ران وساعد دست و بالاي سينه شو نشون داد كه رسما بنفش بود.معلوم بود كمرش خيلي درد مي كنه و بسته بودش و به سختي راه مي رفت. خلاصه يه جورايي آش و لاش بود.با ديدن كبودي ها وشنيدن كتك ما كنجكاو شديم كه ببينيم جرم اين چيه.من ازش پرسيدم.خنديد و گفت منو نمي شناسي؟من كه خيلي معروفم.جرمم قتله.خنديد و رفت بيرون از اتاق.اون نگهبانه ديد من ول كن نيستم گفت كه اين صيغه ناصرمحمدخاني يه ديگه!عجب!شهلا اون جا چي كار مي كرد؟
يه جورايي خونسرد و بي خيال مي زد.يهو ديدم زد زير آواز. خيلي صداش خوشكل بود.يه چيز عجيبي تو صداش بود كه واقعا جذبت مي كرد.وقتي حرف مي زد نمي تونستي نگاش نكني.معلوم بود خيلي راحت،بي اين كه انگشت شو تكون بده هر كي رو بخواد مي تونه مجذوب خودش كنه.تقريبا اون جا همه زندان بان ها باهاش خوب بودن.به من گفت كه اهل هيچي نيستم.سيگارم نمي كشم.واسه خودم تو بند يه گوشه دارم كه اون جا واسه خودمم.با هيچ كس هم كاري ندارم.
منم فكر كردم جاي گريه و زاري با اين حرف بزنم.اونم ماجراي شب قبل رو كه ازش اعتراف گرفته بودن برام تعريف كرد.قبل از اين بگم كه شهلا خيلي مظلوم نيست و نمي شه گفت كه همش راست مي گه.ولي كسي كه يارده ماه اعتراف نكرده يهو چي مي شه كه اعتراف مي كنه؟
از شهلا پرسيدم:تو لاله رو كشته بودي كه اعتراف كردي؟خيلي جالبه كه اون مثل طوطي كه درس شو خوب خونده باشه گفت:از بين دو نفر يكي بايد گردن بگيره ديگه!تا اون يكي نجات پيدا كنه!گفتم آخه يعني چي؟تو اگه نكشتي چي مي گي؟گفت آخ اگه بدوني چقدر دوسش دارم.من رسما كفم بريده بود.بهش گفتم كه نويسنده م.گفت قصه زندگي منو بنويس.يه قصه عاشقونه س.گفتم خوب اگه با اين اعتراف اعدامت كنن چي؟گفت نه ناصر قول داده و قسم خورده كه درم مي ياره از زندان.بعد برام تعريف كرد كه شب قبلش چه جوري ازش اعتراف گرفتن.ظاهرا حسابي كتكش مي زنن.بعد هم با ناصرمحمدخاني روبروش مي كنن.اونم بهش مي گه اعتراف كن كه پاي منم اين وسط گيره.به قران هم قسم مي خوره كه اگه اعتراف كني نمي زارم اعدامت كنن.ظاهرا بارون مي يومده و هوا دو نفره بوده.شهلا هم خر مي شه اعتراف مي كنه.
البته يه جور مازوخيسم تو شهلا نشون مي داد كه از كتك خوردن لذت مي بره.چون مي گفت اوني كه مي زنتش شهلا بهش مي گه من دوستت دارم تو آدم خوبي هستي.بازپرس هم بهش گفته ناصر لياقت عشق تو رو نداشت.معلوم بود همه مرداي توي بازداشت گاه و زندان تو كف اين زنن.حالا معلوم نيست اين جناب قاضي چرا انقدر باهاش بده.انگار اينجا كشور بي عدالتي يه.انگار بهش گفتن تمومش كن بره.جلسه پنجشنبه هم كه غير علني يه،ديگه قاضي هر غلطي بخواد مي تونه بكنه.
من نمي گم شهلا راست مي گه يا هيچ كاري نكرده ولي مي پرسم مرداي الدنگي مثل محمدخاني تا كي مي خوان هر غلطي دلشون خواست بكنن؟شهلا تو جلسه ديروز راست گفته.مرداي مشهور از محبوبيت شون براي به دام انداختن زنا استفاده مي كنن.كسي از اين آدم نمي پرسه تو اگه آدم خوبي بودي چرا باهاش بودي؟اون اومد سراغت،تو محلش نمي ذاشتي.عاشقت بود؟تو بي خيال مي شدي.جالبه كه حرفاي ابلهانه بد مشتري داره تو اين كشور.مرد گنده مي گه من گول خوردم.شهلا منو گول زد.نمي دونم موقع اتفاق هاي خوب مردا همه كارن ولي يه همچين مواقعي گول مي خورن.عجب!بعد هم همش تو دادگاه ها داد و بي داد مي كنه و به شهلا مي گه تو آبروي منو بردي.آخي!نه اين كه معتاد نيست و صيغه نداشته،آبروش رفته!
من اون روز به شهلا قول دادم كه براش دعا كنم.واين كه چيزايي رو كه ديدم بنويسم.من بازم مي نويسم كه نمي دونم شهلا چي كار كرده،ولي شهلا آدمي يه كه به اين زودي نبايد بميره.شهلا خيلي حيفه.يه زن باهوش و استثنايي.تو كشور هاي ديگه از اين جور آدم ها براي پيشرفت استفاده مي كنن.اينا آدم هايي ان كه مغزشون وحشتناك خوب كار مي كنه.البته يادم نبود كه ما جايي زندگي مي كنيم كه نياز به هوش نداره.هرچي كمتر بفهمي راحت تر زندگي مي كني.