يه ايراني ،وقتي مي خواد كسي رو به مهموني روشنفكرانه ش دعوت كنه مي گه:هر لباسي كه دوست داري بپوش .اين براي ماها خيلي جالبه.چون جايي زندگي مي كنيم كه از تنوع لباس خبري نيست.قوانين لباس پوشيدن سال 83 فرقي با سال 60 نداره. ( درسته كه نسبت به اون سال ها رنگ بيشتري توي خيابون ها ديده مي شه،ولي اگه يه بار گير ماموران گشت انتظامي افتاده باشيد،مي دونيد من چي ميگم .) به هر حال اين جور مهموني ها مجالي براي پوشيدن لباس هايي يه كه دوستشون داشتيم ونشده بپوشيمشون.تا اين جا هيچ مشكلي نيست. اما ماها انقدر درگير زندگي روزمره ايم كه مجالي براي تجربه انواع مهموني ها نداشتيم . منظورم از انواع، مثل بالماسكه و پيژاما پارتي تا مهموني هاي خودي و رسمي و مناسبت هاي سنتي و غيره س.كه اين انواع هم خيلي جاي بحث داره چون تركيبي از ايراني و فرنگي يه. ما انقدر محدود بوديم وهستيم كه دقيقا نمي دونيم براي يه مهموني يه هر چي دوست داري بپوش ، چي بپوشيم. به همين خاطر وقتي وارد يه همچين مجلسي مي شيم ممكنه معذب بشيم يا از خنده بتركيم!چون يه عده انگار اومدن بالماسكه.باور كنيد بي اغراق همينه.ويه عده ديگه انگار اومدن اپرا.يه عده ديگه هم با عين الله باقرزاده نسبتي دارن لابد!
به نظر من هيچ كس مقصر نيست.نه مهموني دهنده كه دلش مي خواد يه مهموني بده كه همه دوستاش فارغ از روزمره بهشون خوش بگذره ، نه اونايي كه براي اومدن به مهموني ، بهترين لباس هاشون رو پوشيدن.مقصر اين فرهنگ لعنتي ماست.چون هيچ وقت به هيچ كس ياد نداده كه تفريح كردن هم آداب خاص خودشو داره . چون هيچ وقت تفريحي در كار نبوده . تاريخ نشون داده كه ما هميشه با بحران سياسي و اقتصادي و اجتماعي مواجه بوديم. بنابراين هميشه فكر اندوختن براي روزمبادا، مانع وجود جايي به نام خرج كردن براي لذت بردن از زندگي و تفريح در به اصطلاح سبد خانواده! بوده.
لازم به ذكره كه نويسنده اين مطالب دست كمي از بقيه نداره.چون سالي يك بار هم به زور مهموني مي ره.فقط فرقش با بقيه اينه كه دلش مي خواد آداب تفريح رو ياد بگيره كه تو اين كشور خواسته زياديه.