مي گن ، اضطراب دليل افسردگي نيست . اما افسردگي به علت افسردگي يه . وقتي اضطراب داري ، ممكنه افسرده نباشي ولي وقتي افسرده اي مطمن باش كه افسرده شدي . من نمي گم ها! تلويزيون گفت
خيلي دلم مي خواد تو رو به يك چيز رمانتيك تشبيه كنم ، اما تا تصوير تو مياد تو ذهنم ، بلافاصله تصوير آدامس خرسي هم باهاش مياد . آخه ميدوني ، شخصيت تو و رفتارت عين آدامس خرسي مي مونه . خدا نكنه كه به دست يا لباس كسي بچسبه ، چون اونو به گه مي كشه ، با هيچ روشي هم كنده نمي شه
در تكميل پست قبلي بايد بگم كه فعلا عشق و عاشقي به شدت تعطيله . چون اون آدمه زيادي پر رو شده . منم كه استاد فراموش كردن اين جور چيزام . مي خوام برگردم به زندگي يك سال و نيم پيشم . حالي به حولي . برينم به هر چي عشقه . از همين الان هم شروع مي كنم .
ييك حالي مي ده بري تو يه وبلاگ بعد ببيني درباره تو و رازت اون جا نوشتن . همه مي خونن بعد تازه كنجكاو مي شن زنگ مي زنن به صاحب وبلاگ مي پرسن كه موضوع چيه ؟ بعد معلوم مي شه كه تو خيلي عاشقي . اين خوبه يا بده ؟ در مجموع ييگ حالي مي ده كه خودت نمي دوني چه جور حالي يه .
وقتي داري با يه پسر كه ادعاش مي شه تحصيلكرده ي كانادا س و خيلي با شعوره چت مي كني و اون مي پرسه : وات ايز بور جاب ؟ وتو مي گي من نويسنده م . بعد اون مثل يه آدم قرون وسطي يي حسود مي گه . ا ؟ منم آهنگسازم ، اين به اون در ، چه حالي بهت دست مي ده ؟